مدیریت صنعتی دانشگاه یزد 1390
نـاتـوان ترين مردم کسی است که از يافتن دوست ناتوان است و ناتوان تر از او کسی است که دوستِ يافته را تباه گرداند. حضرت علی (ع)

 

today I decide to teach a simple meal

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 22:56 :: نويسنده : سینا احمدی

سلام دوستان عزیز.

اول از همه تشکر می کنم از تمامی دوستانی که وبلاگ را بررسی می کنند و نظر می دن.

دوم ، در خواست می کنم که بچه های کلاس عضو وبلاگ بشن.

سوم ، خوب راستش سومی وجود نداره......

یه مطلب خیلی با مزه در مورد روانشناسی شیرازی ها(امیدوارم به دل نگیرن...)

http://www.weare.ir/wp-content/uploads/2011/10/Worry1.jpg
 
ممنون که به دل نگرفتین....
 
حالا یه مطلب با مزه تر....
آقا حاضر جوابی خوبه یا بد؟
 
.
.
.
.
.
.
.
.
حاضر جوابی ها‎
 
می گویند: “مریلین مونرو ” یک وقتی نامه ای به ” البرت اینشتین ” نوشت:
فکرش را بکن که اگر من و تو ازدواج کنیم بچه هایمان به زیبایی من و هوش و نبوغ تو. . . چه محشری می شوند!
آقای “اینشتین”در جواب نوشت:
ممنون از این همه لطف و دست و دلبازی خانوم.
واقعا هم که چه غوغایی می شود!
ولی این یک روی سکه است، فکرش را بکنید که اگر قضیه بر عکس شود چه رسوایی بزرگی بر پا می شود!
.
.
.
روزی در یک میهمانی مرد خیلی چاقی سراغ برنارد شاو که بسیار لاغر بود رفت وگفت:
آقای شاو! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است
برنارد شاو هم سریع جواب میدهد:
بله! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید!
.
.
.
روزی نویسنده جوانی از جرج برنارد شاو پرسید:
«شما برای چی می نویسید استاد؟ »
برنارد شاو جواب داد:
«برای یک لقمه نان»
نویسنده جوان برآشفت که:
«متاسفم! برخلاف شما من برای فرهنگ مینویسم! »
وبرنارد شاو گفت:
«عیبی نداره پسرم هر کدام از ما برای چیزی مینویسیم که نداریم! »
.
.
.
یه روز چرچیل در مجلس عوام سخنرانی داشت.
یه تاکسی می گیره، وقتی به محل می رسن، به راننده میگه
اینجا منتظر باش تا من برگردم.
راننده میگه
نمیشه، چون میخوام برم خونه و سخنرانی چرچیل را گوش کنم.
چرچیل از این حرف خوشش میاد وبه راننده ۱۰ دلارمیده.
راننده میگه:
گور بابای چرچیل، هر وقت خواستی برگرد!
.
.
.
نانسى آستور – (اولین زنى که در تاریخ انگلستان به مجلس عوام بریتانیاى کبیر راه یافته و این موفقیت را در پى سختکوشى و جسارتهایش بدست آورده بود) -
روزى از فرط عصبانیت به وینستون چرچیل رو کرد و گفت:
من اگر همسر شما بودم توى قهوه‌تان زهر مى‌ریختم.
چرچیل (با خونسردى تمام و نگاهى تحقیر آمیز):
من هم اگـر شوهر شما بودم مى‌خوردمش
.
.
.
میگن یه روز چرچیل داشته از یه کوچه باریکی که فقط امکان عبور یه نفر رو داشته… رد می شده…
که از روبرو یکی از رقبای سیاسی زخم خورده اش می رسه…
بعد از اینکه کمی تو چشم هم نگاه می کنن… رقیبه می گه
من هیچوقت خودم رو کج نمی کنم تا یه آدم احمق از کنار من عبور کنه…
چرچیل در حالیکه خودش رو کج می کرده… می گه
ولی من این کار رو می کنم!



خوب بسه دیگه.می خوام برم  به جون مجتبی اگه نظر ندید دیگه نمی یام.جون مجتبی جدی می گم...

پس برای نجات هم کلاسی تون حتما نظر بدید.

یا علی....

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:, :: 10:58 :: نويسنده : سینا احمدی
 
هنگام درس دادن استاد سر کلاس :
(-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-) (-.-)

 

وقتی استاد خبر امتحان رو میده :
(o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O) (o.O)

 

موقع امتحان:
(←.←) (→.→) (←.←) (→.→) (←.←) (→.→)

 

وقتی استاد موقع امتحان حواسش جمع میکنه واسه مچ گیری:
(↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓) (↓.↓)

 

وقتی که نمره ها رو میزنن :
(͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏) (͡๏̯͡๏)

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت منابع انسانی
برچسب:موقع امتحان, :: 20:0 :: نويسنده : مجتبی طهماسبی

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد

درباره وبلاگ

به وبلاگ بچه های مدیریت صنعتی دانشگاه یزد خوش آمدید


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 33
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 33
بازدید ماه : 51
بازدید کل : 55592
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 268
تعداد آنلاین : 1


Up Page

جزوات کارشناسی ارشد مدیریت صنعتی